پرسش از انسان درباره « فُؤَاد»

ساخت وبلاگ

انسان نسبت به اعضا و قوای خود مسئول است و باید پاسخگو باشد. از این روست که درباره چگونگی استفاده از توانایی شنیدن و دیدن پرسش می شود که این ها را چگونه مورد استفاده و بهره برداری قرار داده اید؟

اما مساله بسیار مهم تر آن است که از انسان درباره حقیقت وجودی اش نیز سوال می شود که با خودت چه کرده اید؟ خداوند می فرماید: إِنَّ الْسَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الفُؤاد کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً؛ از انسان درباره شنوایی و بینایی و قلب سوال می شود.(اسراء، آیه 36)

می دانیم که «فُؤَاد» مرتبه ای از مراتب نفس انسانی است؛ زیرا نفس انسانی با آن که بسیط است، با این همه برای هر مرتبه ای از مراتب آن نامی است. از نفس در مرتبه ادراکی به قلب تعبیر می شود: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا ؛ برای آنان قلوبی است که بدان ژرف نمی اندیشند.(اعراف، آیه 179؛ توبه، آیات 87 و 127)  

قلب هم چنین قوه اندیشه و ابزار اندیشیدن است. خداوند می فرماید:أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ  فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا در زمین سیر نمی کنند تا برای آنان قلوبی باشد که بدان بیاندیشند و تعقل کنند.(حج، آیه 46) از این آیه به دست می آید که با گردش و تجربه آموزی می توان قدرت قلب را برای اندیشیدن تقویت کرد.

از نظر قرآن، نفس انسانی ممکن است ابزارهای سالم بینایی و شنوایی چون چشم و گوش را داشته باشد و حتی به تمام معنا چشم سالم و دارای توانایی بینایی باشد؛ اما قلب نابینا و کور باشد و نتواند حقیقت آن چه از طریق ابزار سالم چشم دیده را ببیند و تحلیل و ادراک نماید: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ در حقیقت چشمها کور نیست؛ لیکن قلوب و دلهایى کور است که در سینه‏ هاست.(همان)

یکی از نام های نفس در مرتبه ادراکی «فُؤَاد»  است. «فُؤَاد» از واژه فئد به معنای ناله دل، سوز دل، دلزدگی، چرک زدگی است. از همین رو، «مِفْأَد» انبر از چوب یا آهنى است که با آن آتش را بهم زنند. به سیخ کباب  که بر آتش می نهند نیز اطلاق می شود. پس فُؤَاد که جمع آن أَفْئِدَة است، مرتبه سوز دل است که بیانگر آمیختگی عقل با عاطفه شدید است. پس مرتبه نفس که عقل و عاطفه به هم آمیختگی و عشق سوزانی همراه با معرفت و شناخت را فراهم می آورد، مرتبه «فُؤَاد» نامیده می شود.  

این که خداوند می فرماید از مرتبه « فُؤَاد» پرسش می شود، در حالی که مرتبه « فُؤَاد» در حقیقت همان مرتبه عالی نفس انسانی است؛ بدان معناست که از چگونگی بهره گیری از مراتب عالی وجود شخص می پرسند؛ یعنی همان طوری که از چگونگی استفاده شخص از مراتب پایین نفس که قوای شنوایی و بینایی است؛ از مراتب عالی نفس یعنی قوای ادراکی در مقام جمع الجمع عقل و عاطفه می پرسند.

شاید مراد این باشد که از انسان درباره چگونگی اصل بهره گیری از وجودش و صرف عمرش می پرسند که چگونه از وجودش و عمرش بهره برده است. اگر ما جز حقیقت نفس و مراتب آن چیزی نیستم معنای این پرسش از ما درباره خودمان چیزی جز پرسش از چگونگی صرف وجود و عمر ما نیست.


ايثارگري يا ايثارخواهي...
ما را در سایت ايثارگري يا ايثارخواهي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsamamosf بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 5 مرداد 1396 ساعت: 18:45