روباه و خايگان

ساخت وبلاگ

روزي روباهي به شتاب و هراسان از شهري بيرون مي‌رفت، حکايت پرسيدند. گفت: قانوني گذارده اند که هر جانوري که سه خايگانش است، يکي از بيخ بر کشند .


گفتند: تو را چه خوف و هراس است، مگر آن که تو نيز از خلقت به کمال و تمام برون باشي و نقصان به زيادي در تو نمودار.


گفت : سوگند که نه چنينم و از جمله راست قامتانم. در سوايت و کمال خلقتم، هيچ نقصاني ني.


گفتند: پس به چه جرمي اين چنين هراسان و شتابان راه گريز پيش گرفته اي و به پشت خويش ننگري؟ مگرت دشمن به تاخت در پي‌ات روان است؟!!


گفت: مرا جز همين قانون دشمني نيست.


گفتند: تو که چنين به کمال و تمامي چه هراست از اين قانون؟ دل آرام دار و دمي بياساي که قانون را جز با مجرمان کاري نيست. مگر نشنيده اي که فلاسفه يونان باستان «قانون» را «مسطره حق و عدالت» دانسته اند تا هر که از جاده صواب برون رود به «ريسمان قانون» و «چوب عدالت» براست آورند.


گفت: مرا هيچ مشکل و خطري از سوي قانون همي نرسد که قانون هماره به کمال است و درستي. خطر خطير از سوي مجريان قانون است که از دست ايشان گريزي نيست.


گفتند: حکايت مجريان چيست که تو را چنين به هراس افکنده است تا از خانه و آشيانه مالوف خويش اين چنين بگريزي و راه ديار غربت گيري که در غربت هزاران بلا و ابتلا است از جسم و جان، که کم ترين آن جنون افسردگي است.


گفت: همه اين را به جانِ رضا خَرَم و از اين آشيان مالوف بگريزم.


گفتند: اين مجريان قانون مگر با تو چه کرده اند که غربت فراق را به آسايش و آرامش فراش و خانه آشيان بگزيدي؟!


گفت: در اين ولايت ما، مجريان هر جانوري را به «قانون موضوعه» نخست برگيرند و تخمش بکشند و سپس بشمارند. من همي ترسم که از خايگان جز به يک فرو نگذارند و همه عمر در حسرت دوگانه به جنون دچار شوم که اين عامل جنون، «قريب» است و آن عامل جنون و فسردگي، «غريب». پس حکم عقل بدين است که از قريب بگريزم که از قديم و نديم بزرگان خوب گفته و دُرّ سفته اند که : «از اين ستون تا آن ستون فرج و گشايش است».


اکنون حکايت روباه و خايگان فرو گذار که حکايت مجريان ما از اين نيز بدتر و ناخوشايند تر است. تو گويا مردمان اين خاک و برزن موشان آزمايشگاهي اند که هر چيزي را به آزمون و خطا بر پايه دانش تجربت فرنگيان بر آنان بيازمايند تا کدامش راست افتد. روزي نيست که به تجربت آزموني کنند تا خطا و درستي بدانند و گاه ديگر از روي مصلحت حکم کنند و في الفور به اجرا گذارند. نه تدبير امور کنند و نه به عواقب آن انديشند. اين حکايت بگفتم تا خود حق را بجوييد که مصاديق آن بس بسيار است که «مثنوي ملت ايران، هفتاد من کاغذ شود». 

ايثارگري يا ايثارخواهي...
ما را در سایت ايثارگري يا ايثارخواهي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsamamosf بازدید : 133 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 15:35