بازتاب قساوت قلب

ساخت وبلاگ

اگر قلبي به سبب گناه از توان افتاد و ديگر نتواند چراغ فروزاني باشد، آن زمان، انسان توان شناختي خود را به طور کامل از دست مي دهد؛ زيرا تا زماني که قلب بر فطرت خود باشد، به کار اساسي شناختي خود مي پردازد. پس هر آن چه که در فطرت است بازتاب مي دهد؛ زيرا فطرت همانند نظام عامل اصلي است که در رايانه است. اين نظام عامل اصلي حقيقت انسان که نامش فطرت است، به آدمي اين امکان را مي دهد تا برنامه جديدي را بپذيرد و نصب کند. عقل به عنوان چراغ قلب اين محيط را روشن مي کند و انسان اين بازتاب را در قالب تفکر تعقلي مي بيند. الهامات قلبي در ادامه همين بهره مندي از فطرت است؛ البته وقتي از طريق ابزارهاي حسي چون گوش و چشم مواد شنيداري و ديداري وارد انسان شد، اين قلب است که آن را دريافت و فهم و ادراک مي کند. اين حالت ادراکي در قرآن به عنوان افئده است.


به سخن ديگر، نفس انساني داراي حالتي چند است که با توجه به حالات آن نامگذاري مي شود. گاه از آن به قلب تعبير مي شود؛ زيرا در مقام قوه ادارکي و فهم عمل مي کند(اعراف، آيه 179)؛ گاه از آن به عقل تعبير مي شود(حج، آيه 46) که در مقام روشنايي بخشي به امور دريافتي و داده هاي دروني و بيروني و آيات آفاقي و انفسي است(بقره ، آيه 164 و آيات ديگر)؛ گاه ديگر از آن به افئده تعبير مي شود که در زمان دريافت داده هاي آيات آفاقي از طريق ابزارهاي حسي به فعاليت مي پردازد خداوند مي فرمايد: وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ؛ و اوست آن كس كه براى شما (ابزار)شنيدني و ديدني ها و افئده  پديد آورد چه اندك سپاسگزاريد.(مومنون، آيه 23) و همين فواد است که حالات احساسي به خود مي گيرد و عواطف و احساسات مثبت و منفي و هيجاني و غير هيجاني را بروز و ظهور مي دهد. پس گاه  متاثر از خواسته هاي نفساني، گرفتار افراط هواهاي نفساني قواي شهوت و غضب مي شود و تهي همانند هوا شده و گرايش به هوي و سقوط مي يابد: وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ؛ فواد آنان تهى و گرايش به هوي و سقوط دارد.(ابراهيم، آيه 43)


 و گاه ديگر همين فواد، بازتاب دهنده عواطف و گرايش هاي احساسي مثبت مي شود: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛ پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره‏ اى بى‏ كشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس افئده برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند.(ابراهيم، آيه 37)


وقتي قلب به گناه زنگار گرفت: كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم؛ (مطففين، آيه 14) و داراي قساوت و سنگدلي شد : قَسَتْ قُلُوبُهُمْ(انعام، آيه 43) و مختوم شد: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ(بقره، آيه 7) در اين زمان ديگر، اين قلب قادر نيست تا داده هاي دروني و بيروني را به درستي دريافت و فهم و ادراک کند: أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا؛ يا گمان دارى كه بيشترشان مى ‏شنوند يا مى‏ انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه‏ ترند.(فرقان، آيه 44) چرا که اين قلب کور شده و چراغي ندارد و نوري را بازتاب نمي دهد: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ آيا در زمين گردش نكرده‏ اند تا قلوبى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن قلوبي كه در سينه‏ هاست كور است.(حج، آيه 46)


اين گونه است که شخص دوزخي مي شود؛ زيرا توانايي بهره مندي از داده هاي بيروني - که بيش تر آن ها شنيداري است-  و نيز داده هاي دروني تعقلي و تفکري را ندارد و خود را در دوزخ مي يابد و مي گويد: لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ؛ اگر مي شنيديم يا تعقل مي کرديم چنين گرفتار دوزخ نبوديم.(ملک، آيه 10)

ايثارگري يا ايثارخواهي...
ما را در سایت ايثارگري يا ايثارخواهي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsamamosf بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:34